• خانه 
  • تماس  

زیباترین انسان هایی که دیدم ...

01 آذر 1395 توسط پیشنمازی

 

زیباترین انسان هایی که دیدم …

چشم رنگیها نبودند، قدبلندها، لب برجسته ها، موبلندها، هیچ کدام زیباترین نیستند.

مدل های برندهای معروف، زیباترین نیستند!

آنهاییکه شبیه ستارگان سینمای جهان اند، زیباترین نیستند!

زیباترین ها فقط شبیه به حرف هایشان هستند …

و چقدر دوست داشتنی اند انسانهایی که شبیه به حرف هایشان هستند!

آنهایی که بوی انسانیت از ده متریشان به مشامت می رسد ،

آنهایی که چایت کنارشان سرد می شود و آرامششان در وجودت رخنه می کند!

اگر در زندگیتان یک زیباترین دارید قدرش را بدانید …

بعضی چهره شان خیلی معمولیست، اما آنچه در قسمت چپ سینه شان می تپد دل نیست، اقیانوس محبت است.

بعضی ها تن صدایشا خیلی معمولیست، اما سخن که می گویند، در جادوی کلامشان غرق میشوی.

بعضی ها قد و قامتشان معمولیست، اما حضورشان طپش قلب می آورد. 

بعضی ها خیلی معمولی هستند، اما همین معمولی بودنشان است که در کنارشان به آرامش می رسی….

 

 

 1 نظر

قضاوت وزیر بهداشت در مورد آیت الله واعظ طبسی

16 اسفند 1394 توسط پیشنمازی

 

وزیر بهداشت دکتر سید حسن قاضی زاده هاشمی، در کانال تلگرامی خود درباره آیت الله واعظ طبسی نوشت:
در مورد هر شخصیتی، قضاوت‌های متفاوتی می‌شود. قضاوت من در مورد آیت الله واعظ طبسی ، ره‌آورد آن چیزی است که شاهد بوده‌ام و صادقانه برایتان نقل می‌کنم.


آیا واعظ طبسی در کاخ ملک آباد زندگی می‌کرد؟


طی ۳۰ سال گذشته صرفا به آموزش، پژوهش و طبابت مشغول بوده‌ام. پست سیاسی نداشته‌ام، بلکه از سیاست گریزان بوده و هستم. لذا آنچه روایت می‌کنم، نه دفاع از قدرت، که پاسداشت اخلاق است.


من نیز سخنان بسیاری در مورد آیت الله طبسی شنیده بودم و برخی از آنها حتی در باورم نیز جای گرفته بود. اما طی دو سال گذشته که به دلیل بیماری‌شان، چند نوبت به دیدارشان رفتم، مشاهده کردم همچنان در خانه‌ای زندگی می‌کنند که از زمان انقلاب هم در آن ساکن بودند.

خانه‌ای که در و دیوار و پنجره‌هایش فرتوت و روایتگر کهنسالی منزل بود. در این دیدارها روی همان مبل‌هایی نشستم که ۳۵ سال پیش، روی‌شان نشسته بودم. با خودم گفتم اگر این ساده زیستی نیست، پس چیست؟
ای کاش صدا و سیما به این وجه از وظایفش نیز عمل می‌کرد و در مستندی، زوایای گوناگون زندگی بزرگان دینی ما، از جمله آیت الله طبسی را به تصویر می‌کشید تا مردم آگاه‌تر شوند. اینکه مسوولین نظام را صرفا در موقعیت رسمی و پر زرق و برق نشان دهیم، طبعا به معنی سانسور نمودن حقایق وجودی و ساده زیستی بسیاری از آنهاست؛ ظلمی بزرگ.

من با تمام وجود، سوء استفاده کنندگان از قدرت را دشمنان انقلاب، اسلام و مردم می‌دانم؛ اما با اطمینان شهادت می‌دهم که آیت الله طبسی این گونه نبوده و چنین زندگی نکرده است.

ایشان البته دستگاه عظیم اقتصادی آستان قدس را تحت نظر داشت؛ اما هیچ گاه ندیدم جز رعایت حدود الهی، عملی انجام دهد. حتی گاهی صمیمی‌ترین دوستانش از این حد رعایت اخلاق و مرزهای عقیدتی متعجب می‌شدند، او اما هیچ‌گاه از آرمانش دست برنداشت. ایشان برای مراقبت از وقف و انجام وظیفه، بسیاری ناملایمات را به جان خرید که شاید خودشان از بازگو کردن آنها رضایت نداشته باشند.

شاید بسیاری این سخنان را باور ‌نکنند؛ به دلیل پاره‌ای شنیده‌های نادرست که در مورد خیلی از بزرگان انقلاب گفته می‌شود. نظر افراد محترم است، اما حواس‌مان باشد که گمان نادرست راجع به افراد داشتن، فعل اخلاقی نیست. گو اینکه همه چیز، روزی در پیشگاه خدا روشن می‌شود.

از خداوند قادر متعال می‌خواهم به همه ما بینشی عنایت کند که تنها بر اساس شنیده‌ها قضاوت نکنیم و چنان در مورد افراد سخن بگوییم و عمل نماییم؛ که به فرموده علی (علیه‌السلام) دوست داریم همانگونه درباره خودمان بگویند و عمل کنند تا در جهان دیگر، بار اعمال‌مان سبک و روح‌مان آرام باشد. ان‌شاءالله.»

 نظر دهید »

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین

28 مهر 1394 توسط پیشنمازی

 

” هَل مِن ناصر یَنصُرنی

کیست مرا یاری کند؟ “

و عجیب است که

هر کس ندایت را لبیک گفت ؛

از سوی تو یاری شد و سعادتمند

و هر که روی برگرداند مغبون و زیان دیده.

آقای من ؛

از ندایت ” کیست که بخواهد یاریش کنم؟ ” می شنوم.

لبیک یا حسین و روحی فداک



صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین

 

 

عزت در بدست آوردن دنیا نیست ؛

در از دست دادن و فدا کردن همه ی دنیاست ،

برای او و برای رضای او …

آری حماسه ی او ثابت کرد:

عزت در بدست آوردن دنیا نیست …



صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین

 

 نظر دهید »

بعضی آدم ها

03 شهریور 1394 توسط پیشنمازی

ﻧﻤﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﮏ ﭘﺎﺵ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ!!!

ﻋﺠﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻣﻮﺧﺘﯿﻢ !

ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﮊﻥ ﻣﺎﻥ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼً ﺷﺨﺼﯿﺘﻤﺎﻥ
ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﮑﺎﻫﯿﻢ ﺑﺮ ﺩﺭﺩ ﺍﻭ ﻣﯽ
ﺍﻓﺰﺍﯾﯿﻢ!!!

ﮔﺎﻫﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻓﻘﻂ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﻭ ﻫﻤﺪﺭﺩﯼ ﺍﺳﺖ!

ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ! ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ
ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ …

ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﻧﺴﺎﺯ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﻧﺸﺪﻧﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻧﮕﻮ. ﮔﺮﻩ ﮐﻮﺭ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﻮﺭﺗﺮ ﻧﮑﻦ …

ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﭙﺮﺱ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻓﺴﻮﺳﻬﺎ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﯿﻔﺰﺍ …

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﺩ …

ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎﻥ !

ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺣﮑﻢ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻭ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﯾﯽ، ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ …

ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ …

ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﺮﺍﻗﺒﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ …

ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻨد …


 نظر دهید »

آشتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

12 خرداد 1394 توسط پیشنمازی

 

مهدی جان!
دوست داشتم با نام نامی تو زبان باز می کردم! ای کاش آن اوایل که زبان گشودم، نزدیکانم مرا به گفتن « یا مهدی » وا می داشتند!
ای کاش مهد کودکم، مهد آشنایی با تو بود. کاشکی در کلاس اول دبستان، آموزگارم، الفبای عشق تو را برایم هجی می کرد و نام زیبای تو را برایم می خواند و آن را سرمشق دفترچه ی تکلیفم قرار می داد.
در دوره راهنمایی، هیچ کس مرا به خیمه سبز تو راه نمایی نکرد. در سال های دبیرستان، کسی مرا با تو ـ که مدیر عالم امکان هستی پیوند نزد.
در کتاب جغرافی ما، صحبتی از مکان زندگی تو یعنی «ذی طوی» و « رضوی» نبود. در کلاس تاریخ، کسی مرا با تاریخ غیبت، غربت و تنهایی تو آشنا نساخت. در درس دینی، به ما نگفتند « باب الله » و « دیان دینه » تویی. دریغ که در کلاس ادبیات، آداب ادب ورزی به ساحت قدس تو را گوشزد نکردند! افسوس که در کلاس نقاشی، چهره مهربان تو را برایم به تصویر نکشیدند

ادامه این دلنوشته ی زیبا را در صفحه 2 از دست ندهید!

صفحات: 1· 2

 4 نظر

رهــــایی از تمـــام ِبنــــدهـای اســــارت

01 اردیبهشت 1394 توسط پیشنمازی


تو روحَــــــم رآ مـــی آرایـــی

نــــه تَن ِ نَحیــــفَ و خــــاکی ام رآ

بر سرم که مـــــــی گُــذآرمت

رهــــآ می شوم

از تمـــآم ِبنــــدهـای اســــآرت

دُنـــیا…

کنـــده می شوم از این زَمـــینِ خـــــــآکی

و سبُـــک مــی شوم از تمــــآم وابستگـــــی هــــآیِ تَـــن …

اوج می گیـــرَم تاخُــــــــدآیی شُـــدن

من چادرم را دوست دارم




 1 نظر

میــدـان عـشـــق بـازی

08 آبان 1393 توسط پیشنمازی


کربلا میدان عشق بازی بود و زیبایی ها
عظمت و زیبایی های کربلا بیشمارند اما چند نمونه برای یادآوری بیان می شوند
1- زیباترین خواهش یک زن { همراه کردن زهیر با امام حسین (ع) توسط همسرش}
2- زیبا ترین بازگشت { توبه حر و الحاق با سپاه امام حسین (ع)}
3- زیباترین وفا داری { نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (ع) }
4- زیبا ترین جنگ { نبرد حضرت علی اکبر (ع) با دشمن}
5- زیبا ترین واکنش { پرتاب کردن سر و هب توسط مادر ش به طرف دشمن}
6- زیبا ترین پاسخ {اهلا من العسل جناب قاسم ابن الحسن(ع)}
7- زیبا ترین هدیه {تقدیم عون و محمد به امام حسین (ع) توسط مادرش حضرت زینب (س)}
8- زیبا ترین نماز { نماز ظهر عاشورا در زیر باران تیر}
9- زیبا ترین جانثاری { حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (ع) و دفاع از عمو }
10- زیبا ترین سخنرانی { سخنرانی امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) در کاخ ظلم }

و از همه زیبایی ها زیباتر جمله « مـا رأيــتُ الا جميـــلاً » که حضرت زینب (س) حیدر وار بیان کرد »


اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ


 2 نظر

♡ نــامــــه ای بـــه اربـــاب ♡

26 مهر 1393 توسط پیشنمازی

به :ریاست محترم بخشِ بی قراری های دل ، سایه ی سر ، حضرت اباعبدالله

از: کربلای دلم


با سلام و صلوات خاصه و آرزوی سلامتیِ دردانه فرزند ِموعودتان

احتراما؛ً

پیرو دعوت قبلی تان به آن بهشت ِ بی مثال و آن منزلگاهِ سرگشتگی و به جهت یک هوا آشفتگی کنار بیرق و عَلَمِ تان و یک عمر تپش در کنار روضه هایتان، … درخواست آن دارم با عنایت خداوندم و خواست قلبِ مبارکتان ، منت بر سرم نهاده ، دعوت به آن وادی جنونمان کنید که نزدیک است شب های زیارتی تان … فرا رسد…..

امیر دلها …خواهش و تمنا دارم دعوتنامه ام را مُهر کنید.

امیر قلبم ؛ دل در هوای کربُبلا دست و پا می زند…


■ آدرس گیرنده :شهر کربلا -. خیابان بین الحرمین - ورودی باب القبله - ضریح شش گوشه - حضرت ارباب سیدالشهداء علیه السلام

 

برگرفته از:

http://www.cloob.com/akhar_ol_zaman

 1 نظر

میشود بـر دل مـن نـیـز آرامش نـازل کنی ؟

28 مرداد 1393 توسط پیشنمازی


خـودت گفتی کـه نـازل میکنی آرامـش را بـر قـلـب مـومـنان

مـگـر نـه ؟!

قـبـول . . .

مـؤمـن نـیـسـتـم

امـا

بـنـده ات کـه هستم

میشود بـر دل مـن نـیـز نـازل کنی ؟

✿•٠·

هو الذی أنزل السّکینة علی قلوب المؤمنین

✿•٠·




 1 نظر

اصل، آن چیزی است که تو به خاطرش جنگیدی ♥•٠·˙

18 مرداد 1393 توسط پیشنمازی

 

اصل، آن چیزی است که تو به خاطرش جنگیدی ♥•٠·˙

یک روز
وقتی جنگ تمام شد
تو به مادر می‌گویی:
انگار که، هیچکس باقی نمانده است، هیچکس…

و مادر می‌گوید:
بچّه‌ها به دنیا می‌آیند
بچّه‌های زیادی به دنیا می‌آیند
بچّه‌هایی که حتّی جنگ را حس نکرده‌اند
و برای‌شان، طعم و مزه‌ی قصّه و افسانه را دارد
و باز آن‌ها وطن را پر خواهند کرد
و مسجدها را
و مدرسه‌ها را
و سربازخانه‌ها را
و مجالسِ عروسی را…

اصل، آن چیزی است که تو به خاطرش جنگیدی …
اصل، آن چیزی است که تو به خاطرش دوستانِ دوران کودکی‌ات را از دست دادی …
اصل، آن چیزی است که تو به خاطرش، دیدن را از یاد بردی،
و حسن، راه رفتن را از یاد برد،
و مصطفی، خود را.

دخترک خجل می‌گوید: مادر! آن بچّه‌ها که باز می‌آیند، آیا باز به جنگ‌های تازه نخواهند رفت؟
مادر می‌گوید: اگر ظلم باشد، گرسنگی باشد، وطن در خطر باشد، ایمان مورد هجوم، و دشمن در خانه ما …
【 عروسِ من، عروسکِ خوب من! 】
بچّه‌ها باز هم خواهند جنگید.
آن‌ها که شرف دارند، خواهند جنگید
و آن‌ها که ندارند، خواهند گریخت…


┘◄ نادر ابراهیمی
┘◄ “با سرود خوانِ جنگ در خطّه نام و ننگ” ، صفحه ۹۵




 1 نظر

ســلام ســـوی حــرم

28 فروردین 1393 توسط پیشنمازی


گذاشت دست به سینه؛ سلام سوی حرم

رسید تا فلکه آب و روبروی حرم

لب زمین دو چشمش دوباره باران خورد

در آستانه دریا گرفت بوی حرم

گذاشت صورت خود را به صورت یک در

نفس کشید و نفس شد به رنگ و روی حرم

تمام حس عطش را به کاسه‌ها نوشید

و پر شد از تب و تاب لب سبوی حرم

در آن طرف پدری که خمیده با گریه

گره زده پسرش را به آبروی حرم

چقدر قطره به دریا رسیدنش زیباست

چقدر زمزمه جاری شده به جوی حرم

در ازدحام توسل، ز چشم من گم شد

ضریح بود و هزاران دعای توی حرم

شکست بین نماز زیارت آقا

گسست و ریخت قنوت‌ش به گفتگوی حرم

شفا گرفته مریضی؛ زدند نقاره

صدای معجزه پیدا شد از گلوی حرم

گذاشت دست به سینه، عقب عقب برگشت

رسید تا فلکه آب و روبروی حرم


 3 نظر

جایــی نـنـوشـتـه است گـنـهـکـار نـیـاید

27 فروردین 1393 توسط پیشنمازی

 

روی دروازه هـــای آســمـان تابـلـــوهــای بــزرگــی نمایان است!


راه بـــرای بازگــشـت باز است

حـتــی گـناه کـارتــریــن بـنـدگـانـم


دیـدم هـمـه جـا بـر در و دیـــوار حـریـمـت

جایــی نـنـوشـتـه است گـنـهـکـار نـیـاید


نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (حجر 49)

ای پـیـامـبـر بـه بـنـدگـانـم بـگـو هـمـانا مـن بـخـشـنـده و مـهـربان هـسـتـم .


 1 نظر

آن روز ... آخرین زنگ دنیا

25 فروردین 1393 توسط پیشنمازی

آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد

و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!

… و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود

سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد

خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت

اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح

آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم

خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم

و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم

و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست

چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است

 


 نظر دهید »

دیگر مـنـتِ زمیـــن را نــکـش!

19 فروردین 1393 توسط پیشنمازی
دلـــت کـه گـرفــت، دیگر مـنـتِ  زمیـــن را نــکـش!

 

راهِ آسمـان بـاز است…

 

پر بکش!

 

او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را می‌خواند…



 

یَا مَنْ لامَفَرَّ إِلا إِلَیْهِ

 

یَا مَنْ لا مَفْزَعَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَقْصَدَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَنْجَى مِنْهُ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا یُرْغَبُ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِهِ یَا مَنْ لا یُسْتَعَانُ إِلا بِهِ یَا مَنْ لا یُتَوَکَّلُ إِلا عَلَیْهِ یَا مَنْ لا یُرْجَى إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُعْبَدُ إِلا هُوَ

 

 

اى که گریزگاهى نیست جز بسوى او

 

اى که پناهگاهى نیست جز بسوى او اى که مقصدى نیست جز درگاهش اى که راه نجاتى از (عذاب و قهر) او نیست جز خود او اى که رغبت و اشتیاقى نباشد جز به درگاه او اى که جنبش و نیرویى نیست مگر بوسیله او اى که کمک نجوید جز به او اى که توکل نشود جز بر او اى که امیدوار نتوان بود جز به او اى که پرستش نشود جز او

 

 

دعای جوشن کبیر
 نظر دهید »

همه باید از ماجرای کربلا، سر در آورند

30 آبان 1392 توسط پیشنمازی

 

شهادت، طرح کربلاست ـ

و اسارت، شرح آن!

طرح ِ شهادت ، بدون شرح اسارت، کامل نیست….

عاشورا، تقدیر تاریخی انسان است:

طرحی ازلی ـ ابدی، برای زنده ماندن ِ انسان !

عاشورا، یک نیمروز، بیشتر نیست

که در آن، شهادت ـ به روشنی ـ بر سر ِ تکلیف ِ خویش، ایستاده است!

و بعد از آن،

این “اسارت ” است که باید به رسالت خویش بر پای خیزد

و همان یک روز را، در برابر چشم همهء روزگار بگیرد! ….

خبر دادن و خبردار کردن، نقش اصلی ِ اسارت است:

همه باید خبر دار بشوند

همه باید بفهمند چه شده است!

هنر دردمندانه اسارت در این است که نمی گذارد، هیچ کس در بی خبری به سر آورد!

همه باید از ماجرای کربلا، سر در آورند

دغدغهء اسارت،

این است که نکند کسی نفهمیده باشد که بر کربلا، چه گذشته است؟! …


 1 نظر

♣♣ღ بــهــشــت زمـــیــن ღ ♣♣

25 آبان 1392 توسط پیشنمازی

کــــربلا چه قدر شبیه قرآن است؛

آخرین شهدای آن اصغر و عبدا… مثل سوره‌های آخر قــــرآن کوچکند!

کــــربلا بلوغ عاطفه و اندیشه است،

هر کس به بلوغ فکری و عاطفی برسد، عاشـــورایی است.

وقتی هیچ نداری باید همه چیز باشی، این درسی است که زینب به ما آموخت.



کــــربلا زیباترین تابلوی نقاشــــی است که خــــداوند بر بوم زمین، ترسیم کرده است.

کــــربلا بهشت زمین است

با قلب‌های ســــوخته، خیمه‌های آتــــش گرفته و آسمان داغ ســــوزان،

آری بهشت در آتش متولد مــــــی‌شود


 نظر دهید »

خـــــــالــــــــی از خـــــــــــــــــــــــدا !!

08 مهر 1392 توسط پیشنمازی

 

در خـــــــود مــــــــــی نگرم تا کـــــه بـبـیـنـم خطا از کـجـاســــت …



بعد از کـــــــمــــــی تامل و قــــــــــدری سکـــــــــوت …



پــــــــــی میـــبــرم :


آنجا که خالــــــــــی از “خــــــــــــداست” ، خـطاسـت …

 


 6 نظر

خــــــــوشبختـــــــــــی

04 مهر 1392 توسط پیشنمازی

خوشبختی از آن كسی است

كه در فضای “شکرگزاری” زندگی كند…

چه دنیا به كامش باشد و چه نباشد

چه آن زمان كه می دود و نمیرسد

و چه آن زمان كه گامی برنداشته، خود را در مقصد می بیند

چرا كه خوشبختی

چیزی جز آرامش نیست…

و هر كس كه این موهبت الهی را دارد

خوشبخت است …

 


 4 نظر

مرا دخـــــــــــــتر خـــــــــــانــــــــــــوم می‌نامند

01 مهر 1392 توسط پیشنمازی

مرا دخـــــــــــــتر خـــــــــــانــــــــــــوم می‌نامند مضمونی که جذابیتش نفس‌گیر است…

دنیای دخترانه من نه با شمع و عروسک معنا پیدا می‌کند و نه با اشک و افسون.

اما تمام این‌ها را هم  در برمی‌گیرد…

من نه ضعیفم و نه ناتوان، چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زورِ بازو می‌پسندد.

اشک ریختن قدرت من نیست، قدرت روح من است…

اشک نمی‌ریزم تا توجهی را به خواسته‌ام جلب کنم با اشکم روحم را می‌شویم.

خانه بدون من سرد و ساکت است

چرا که شور و هیجان زندگی با صدای بلند حرف زدن، و موسیقی گوش دادن، نیست…

زندگی ترنم لالاییِ آرامش بخشی را می‌طلبد که خدا در جادوی صدای من نهفته است.

من تنها با ازدواج کردن و مادر شدن نیست که معنا می‌گیرم

من به تنهایی معنا دارم، معنای عمیقی در واژه دختر بودن است.

اگر فرهنگ غلط و کوتاه نظری مرا ضعیفه بخواند

باز هم قوی‌تر از قبل، از پشت همین واژه سر  بلند می‌کنم و لبخند می‌زنم…

چرا که خـــــــــــداوند مرا دخــــــــــــــتر آفریده است و همین برای من کافـــــــــــی است…




 4 نظر

آی قصه قصه قصه

28 شهریور 1392 توسط پیشنمازی

آی  قصه  قصه  قصه
نون  و  پنیر و  پسته
هیچ  تا حالا شنیدی
تانکا  بشن  قناصه ؟
میدونی  بعضی  وقتا
تانکا   قناصه  بودن
تا سری  رو   می دیدن
اون  سرو  می پروندن
سه راه شهادت کجاست؟
میدونی دوشکا چیه؟
میدونی تانک یعنی چه؟
یا آر.پی.جی  زن کیه؟
آر.پی .جی زن بلند شد
و (ما  رمیت) رو خوند
تانک اونو  زودتر زد
یه جفت پوتین ازش موند
یه بچه بسیجی
اونور میدونه  مین
زیر شنیهای تانک
له شده بود رو زمین
خودم  تو دیده بانی
با دوربین قرارگاه
رفیقمو می دیدم
تو گودی قتلگاه
آر.پی .جی تو سرش خورد
سرش که از تن پرید
خودم دیدم چند قدم
بدون سر می دوید
هیچ می دونی یه گردان
که اسمش الحدید
هنوزم که هنوزه
گم شده ناپدیده


 1 نظر

زمزم دوست

06 خرداد 1392 توسط پیشنمازی

اعتکاف ، سفر سه روزه به سرزمین صفا و صداقت و گذر از مروه و

غوطه ور شدن در زلال زمزم دوست و بر سجاده ی نیاز نشستن و

سفره ی دل گشودن وتا عرفات رفتن و قربانی کردن تمام منیت ها و

دلتنگی ها است .

اینک ابلیس های زمانه را به اسارت اراده و برتری خلقت انسان در می

آورم ونفس را زیر گام های استوار یقین ، لگدکوب خواهم کرد. تعلقات

رنگ می بازد و سهم هرکس به اندازه ی وسعت سجاده اش و قربت

دلش می شود .

مسجد غرق در بوی خداست . عطر معراج و ملکوت را می توان با تمام جان

استثمام کرد .

 نظر دهید »

الهی

26 اردیبهشت 1392 توسط پیشنمازی

الهی ! گفتم : خسته ام ، فرمودی : لا تقنطوا من رحمـه الله .

گفتم : هیچ کس نمیدونه توی دلم چی میگذره ، فرمودی : انّ الله یحول بین المرء و قلبه .

گفتم : هیچ کس رو ندارم ، فرمودی : نحن اقرب الیه من حبل الورید .

گفتم : اصلا منو فراموش کردی ، فرمودی : فاذکرونی اذکرکم .

گفتم : تا کی باید صبر کنم ، فرمودی : وما یدریک لعل الساعه تکون قریبا .

گفتم : دلم گرفته ، فرمودی: بفضله و برحمته فبذلک فلیفرحوا .

گفتم : اصلا بگذریم، توکلت علی الله ، فرمودی : انّ الله یحب المتوکلین .

 نظر دهید »

عجل الله تعالی فرجک

19 بهمن 1391 توسط پیشنمازی

 

سودای سرم دست ازدلم برنمی دارد ،احساسم جوهر قلم را وادار

به  خلق کلمه ها می نماید ،22بهمن روز پیروزی ما ،روز شکست

دشمن ،الله یاور ماست،…وامروز فریاد زدیم خامنه ای رهبر

ماست….

34سال از عمر اولین شعار پیرو زی می گذرد ، اهریمنان دد منش با


همه ئ قدرت انچه که در توان داشته بکاربردند ،(نرم افزارهای


مبتذل - رمان وادبیات مستهجن - ایجاد تفرقه -ابداع مکاتب وفرق ضاله )


واخرین حربه تحریم اقتصادی ،وناگفته های دیگر…………….،امامردم


این طلایه داران افتخارثابت کردند که به بلوغ سیاسی رسیده اند ،درسی


وپنجمین سالگرد جشن پیروزی ،خروشیدند ،وندای وحدت راتکرارکردند 22


بهمن، روزازخودگذشتن روزپیروزی حق ،روز شکست دشمن ،الله


یاورما،خامنه ای رهبرما….


السلام علیک یا ابا صالح عجل الله تعالی فرجک








































 

 نظر دهید »

باران

25 آبان 1391 توسط پیشنمازی

باز باران با ترانه        می خورد بر بام خانه       یادم آرد کربلارا ، دشت پر شور و بلارا 


 گردش یک روز غمگین ، گرم و خونین ، لرزش طفلان نالان ، واندرین صحرای سوزان 


میدود طفلی سه ساله ، پر زناله ، دلشکسته ، پای خسته


باز باران ، قطره قطره ، میچکد از چوب محمل ، آخ باران ، کی بباری برتن


عطشان یاران ، تر کنند از آن گلورا ، آخ باران آخ باران


فرا رسیدن ایام عزاداری سرور و مو لایمان تسلیت باد .

 

 

     

 1 نظر

به همین سادگی

05 مهر 1391 توسط پیشنمازی

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت

درحالیکه گویی ایستاده بودم

چه غضه هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد

در حالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود وگرنه نمیشود

«به همین سادگی»

کاش نه می دویدم

و نه غصه می خوردم

کاش تنها او را می خواندم

 

 نظر دهید »

ما شمالی ها ...

02 شهریور 1391 توسط پیشنمازی

ما شمالی ها, تو ناز و نعمت بزرگ شدیم

آخه دریا داریم.. جنگل داریم..کوه داریم ..

ماهی و پرنده و برنج و ..(باز هم بگم ؟)

تازه شم ,هوامونم پاکه :) اما..میدونی چیه ؟

همه ی اینا یه طرف ِ دلم .. حــرم ِ آقا اون طرف ِ دلم

شما مشهدیا (!) خوش بحالتون که تو مشهدین..

آرزومه یه روزی بشم خادم الحرمت آقا (!)

اگه لیاقتی در ما نیست .. دلی که هست

ما کم ایم .. شما که بیکرانی

سوال : اگر رود سوی ِ دریا نرود پس کجا رَوَد ؟


برگرفته از کتیبه زهرا ترمه از سایت کلوب

 3 نظر

دلووووو...دلوووووو...دل

24 مرداد 1391 توسط پیشنمازی

خدایا داد از این دل ، داد ازاین دل، که مو یک دم نگشتم شاد از این دل ؛بسازم خنجری نیشش زفولاد ،زنم بر دیده تا دل گردد ازاد .هر انجه  دیده بیند دل کند یاد، مرا ازد یده و دل هر دو فریاد .خدا حافظت  ای ماه خدا ، راستی ماه خدا رو چرا باید (من ) دعا کنم ،  بهتره نیست بگم خدا تا سال دیگه منو از وسوسه های جن وانس حافظ باشه ،ماه خدا ، مربوط به خودشه سر جاش ثابته  ، مشکل منم که هر لحظه اسیرم ، اسیر دلوووو…دلوووو…..دل

 

 نظر دهید »

ای خدا مهدی نیامد

12 مرداد 1391 توسط پیشنمازی

 

 جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد

چشم عالم پر زخون شد ای خدا مهدی نیامد

هر چه گفتم یا ابن طاها یا ابن یاسین یا ابن احمد

العجل یاابن العلی المرتضی مهدی نیامد


العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا


هر چه گفتم یا مغیث الشیعه نشنیدم جوابی

هر چه گفتم یا معز الاولیا مهدی نیامد

دین ما ایمان ما امید ما هستی عالم

صاحب ما و ولی عصر ما مهدی نیامد


العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا

 

 

 

 

 6 نظر

یـــک تـعـبـیــر

07 مرداد 1391 توسط پیشنمازی

خدایاجان،چندین و چند نام دارے

و من یکی یکی تسبیح می اندازم همہ ے بودنت را

از این رمضان هرچہ هم کہ بہ من نرسد،

همینکہ دستانت را میگشایی

و رحمتت را بہ نفسهایم میزنی،خودش کلی عشق است

و کل رحمتک واسعة،یک تعبیرش میشود اینکہ آغوش میگشایی،

دست باز میکنی بہ رحمت

یا باسط الیدین بالرحمة،یک تعبیرش میشود

اینکہ رحمت بی کرانہ ت را حراجِ بنده ت میکنی

خیلی بخواهم مثالِ خودمانی بزنم میشود اینکہ

یک واسطہ میآید و مرا میاندازد درست توےِ آغوش تو
.
.
رحمةالله الواسعة،تعبیرش میشود اینکہ،

حُ س ی ن رحمت واسعہ ے توست..

 

برگرفته از پروفایل کاربر بزم روضه از سایت کلوب

 7 نظر

خـلـوت دو نـفـره

01 مرداد 1391 توسط پیشنمازی

ساده می گویمت،آدم باید یکی را داشتہ باشد

کہ وقتی صدایش میزند خستگی و درد و غصہ هایش محو شوند!


آدم باید یکی را داشتہ باشد تا وقتی از همہ جا بُرید،آغوشش براے تنهائیت باز باشد..


آدم باید یک خلوت دو نفره ے ناب داشتہ باشد،


تا همہ ے رازهاے سربہ مُهرِ نفسهایش را پیشکش ِ صبورے و مهربانی و لطافت چشمهایش کند..


همین بایدها میشود بهانہ ے من براے ماه رمضان ات کہ سر بہ زیر،


در پی همان خلوت دو نفره،بہ در خانہ ات روانہ شوم و


دست بلند کنم بہ گدایی عشق در آستان تو و صدایت بزنم کہ مولاے یا مولاے…

 

 

منبع: برگرفته از پروفایل “بزم روضه” در سایت کلوب

 2 نظر

نــــزديـکـتـر از هـــمـه...

24 تیر 1391 توسط پیشنمازی

يالطــــــــيــف…

ايستاده ام که تنها تــو

تمـــاشايـــم کــــــني…

نــــزديـکـتـر از هـــمـه…

جـــايي مــــيانِ بارانـــي چشـــم هــايم…

جـــايي مــــيان تـنـهـايــي دست هــايم…

مـــيان بــي پـنـاهــي شانــه هــايم…

 



قــــــصـه تـــو

قــــــصـه هـمان کســـي است…

کـــه هـمـيـشـه هـسـت…

حــتي وقــتـي کــه هـمـه مــي روند…

حــتي وقــتـي کــه هـيـچ نگــاهــي مــراقــبِ آدم نـيـسـت…


 6 نظر

دسته گلی به مادرت بده...

13 تیر 1391 توسط پیشنمازی

تمام اعتقاداتش را هم که زیر پا بگذارد

از بهشت زیر پایش هم بگذرد

از تو نمی گذرد…

بلند شو

یک بار هم که شده

دسته گلی به مادرت بده ….

باور کن

هیچ زنی به اندازه مادرت ارزش دوست داشتن را ندارد .



 5 نظر

پارســالــــے هـــا هـــمـــہ از مــد افــتــاده انـد

12 تیر 1391 توسط پیشنمازی

 

پارســالــــے هـــا هـــمـــہ از مــد افــتــاده انـد

لباس هـــــــايش

رنگش…

چـــــہ زود از چشـــم مــان افتادند؟!

چـــ✿ــــادرم…!

چـــہ خوبــــ استــــــ كـــہ

نـــہ رنـگــتــــ از مد مـــــے افتد

نـــہ مــدلــت… ܓ✿

رنـگـــ ســـال هــر رنــگــــے كـــہ باشـــد

رنگ ما مشكــ✿ـــے است…

مــگـــر نـــہ ؟؟!!

 



 6 نظر

چشمه جوشان

04 تیر 1391 توسط پیشنمازی

دلت دریا ست می دانم

و این زیباست می دانم

در این ایام نورانی

دعایم کن

که قلبت چشمه جوشان خوبی هاست می دانم


اعیاد مبارک



 6 نظر

یادم باشد ...

08 خرداد 1391 توسط پیشنمازی

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم

حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند

یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ،

نه آن گونه که می خواهم باشند

یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم

که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم

هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد

یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم

چرا که شخصی که با خود مهربان نیست

نمی تواند با دیگران مهربان باش

.

.

.

عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد

و نه برای دیگران

باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم

با دیگران نیز قسمت کنیم . . .

 


 11 نظر

ساری میزبان .......؟؟

28 اردیبهشت 1391 توسط پیشنمازی

میزبان شهروند ماه خدا !!… تعجب نداره ؟

اخه رحمت خدا دیگه چی می تونه باشه ،

جای همه خالی دیدارحاج اقای قرائتی رفته بودیم ،

خیلی باصفا بود ، موضوع  جلسه جایگاه (تبلیغ ورسالت مبلغ ) بود.

ضبط برنامه برای ماه رمضان نودویک و پخش هم ازشبکه سراسری کشوره ،

درواقع امسال ساری میزبان نگاه هر ایرانیه …!

الحاصل طلاب صفا کردند،

در برگشت دوپینگ کرده بودند

این همه انرژی ازکجا ؟ ؟

فقط کلام خداست که انگاری کایت شدی و پرواز کردی

خو ش بحال اونها ئی که شنیدند وتصمیم گرفتندند ، و رفتند،

صراط زندیگشون متحول شد ..



 7 نظر

مدرسه علمیه حضرت نرجس«س» ساری

در عرصه خلوص و عبودیت جرعه نوش چشمه معرفتش باشیم

ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فرهنگی
    • معصومین
  • مقام عظمای ولایت
  • اعتقادی
  • بهداشت و سلامت
  • اخبار مدرسه
  • عکس ها
  • ظرائف ولطاف
  • درسهایی ازامام(ره)
  • پیام شهدا
  • دلنوشته ها
  • داستانک
  • همسرداری
  • مناسبت ها
  • پژوهشی
  • دست نوشته طلاب

اوقات شرعی

خبرنامه

آمارگیر حرفه ای سایت

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس