• خانه 
  • تماس  

عقده ی وداع

13 اسفند 1390 توسط پیشنمازی

برادرم - سعید - پیک گردان بود . شب عملیات نتوانستم خوب با او وداع کنم . ترسیدم بین او و سایر بچه ها

فرقی گذاشته باشم . دو روز بعد می بایستی برای ماموریتی جدید ، به منطقه دیگری منتقل می شدیم .

گردان را به خط کردم . هرچه گشتم خبری از سعید نبود. از هر کس پرسیدم جواب درستی نمی داد . از ایما

و اشاره بچه ها فهمیدم که باید خبری شده باشد . پیش خودم گفتم : بدون سعید می رویم .

مشغول کار بودم که نگاهم به سنگرمان افتاد. خمپاره ای درست بالای آن خورده بود و آن را به طور کامل

ویران کرد. خونی تازه اطراف سنگر را رنگین کرده بود. به طرف سنگر برگشتم ، خاک آغشته به خون سعید را

در دستم مشت کردم و فشردم . گفتم : خدایا ! این هم هدیه ما، ناقابل است، اما بپذیر.هنوز عقده وداع با

سعید سینه ام را می سوزاند.

مجموعه ی روزهای ماندگار - سید حمید مشتاقی نیا

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

موضوعات: ظرائف ولطاف لینک ثابت

نظر از: مخلصی [عضو] 
  • مدرسه علمیه فاطمیه دامغان
مخلصی

سلام
یاد و خاطره شهدای گرانقدر ایران اسلامی گرامی باد.

1390/12/14 @ 20:51
نظر از: الزهراء(سلام الله علیها) [عضو] 
  • مدرسه علمیه الزهرا همدان

سلام
مطلب خوبی بود خدا قوت

1390/12/13 @ 12:15


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت نرجس«س» ساری

در عرصه خلوص و عبودیت جرعه نوش چشمه معرفتش باشیم

ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فرهنگی
    • معصومین
  • مقام عظمای ولایت
  • اعتقادی
  • بهداشت و سلامت
  • اخبار مدرسه
  • عکس ها
  • ظرائف ولطاف
  • درسهایی ازامام(ره)
  • پیام شهدا
  • دلنوشته ها
  • داستانک
  • همسرداری
  • مناسبت ها
  • پژوهشی
  • دست نوشته طلاب

اوقات شرعی

خبرنامه

آمارگیر حرفه ای سایت

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس