یک خاطره ، یک وصیت
یک خاطره
در يک زمستان سرد و برفي براي شرکت در يک گردهمايي دانشجويي همه کشورها به جايي مي رفتيم. اذان صبح به آنجا رسيديم. بالاخره وارد ساختمان محل سکونت دانشجويان شديم. خود را براي اقامه نماز صبح آماده کردم. مرا به قسمتي راهنمايي کردند تا در آنجا وضو بگيرم. وقتي از پله ها پايين مي رفتم اين طرف و آن طرف پله ها آشغال سيگار و کاغذ ريخته بودند. من به آن جوان عزيزي که راهنماي من بود، گفتم: « اينها چيست که اينجا ريخته است ؟ »
گفت:« اينها را ديروز و ديشب ريخته اند، قرار است صبح نظافت کنند». به او گفتم:« مبادا جلوتر برويم و ببينيم نوشته اند: النظافة من الايمان …»
عزيزان ! حتي در اينجا هم بايد اجتماع ما يک الگو و نمونه عملي باشد، در اين اجتماع کوچک که مي توانيد يک تحقق عيني از اسلاميت، عدل اخلاقي و عدل اجتماعي اسلامي را نشان بدهيم.
اين اثر بيشتري از سخن گفتن و نوشتن دارد. … اين فرمولي که اسلام در اختيار ما گذاشته همين است که «کونوا دعاة الناس بغير السنتکم »(اصول کافي،ج2،ص78)
يعني مردم را به عدل و رفتار پسنديده دعوت کنيد نه با زبان و سخن گفتن.
منبع:كتاب خاطرات ماندگار- صفحه: 107
اينجانب محمد حسيني بهشتي، دارنده شناسنامه شماره 133707 از اصفهان وصيت ميکنم به همسر وفرزندانم و ساير بستگانم که در زندگي بيش از هر چيز به فروغ الهي که در دل انسانهاست اهميت دهند و با ايمان به خداي يکتاي عليم قدير سميع بصير، رحمان و رحيم و پيمبران بزرگوارش و پيروي از خاتم پيمبران و کتابش قرآن و از ائمه معصومين (ع) و اهتمام به ذکر و ياد خداي و نماز با حضور قلب و روزه، عبادات ديگر و انفاق و ايثار و صدق و جهاد بي امان در اين راه و حضور پيگير در جماعت و انس با مردم، راه سعادت را به روي خود بازگردانند.
27 رجب 1400 هجرت، محمد حسيني بهشتی