• خانه 
  • تماس  

هیچ کار خداوند بی حکمت نیست...

08 بهمن 1393 توسط پیشنمازی


پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز انگشت خود را قطع کرد، وقتی که نالان طبیبان را می طلبید٬ وزیرش گفت : هیچ کار خداوند بی حکمت نیست…

پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت تر شده و فریاد کشید در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است و دستور داد وزیر را زندانی کردند …

روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت، و آنجا انقدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله ای وحشی تنها یافت٬ انان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند.
اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان کاملا سالم باشد، و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت.

در حالی که به سخن وزیر می اندیشید، دستور ازادی وزیر را داد…

وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت : درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت٬ ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده ای داشته!

وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زده و پاسخ داد :
برای من هم پر فایده بود، چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم، و اگر انروز در زندان نبودم حالا حتما کشته شده بودم…

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: ظرائف ولطاف لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت نرجس«س» ساری

در عرصه خلوص و عبودیت جرعه نوش چشمه معرفتش باشیم

ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فرهنگی
    • معصومین
  • مقام عظمای ولایت
  • اعتقادی
  • بهداشت و سلامت
  • اخبار مدرسه
  • عکس ها
  • ظرائف ولطاف
  • درسهایی ازامام(ره)
  • پیام شهدا
  • دلنوشته ها
  • داستانک
  • همسرداری
  • مناسبت ها
  • پژوهشی
  • دست نوشته طلاب

اوقات شرعی

خبرنامه

آمارگیر حرفه ای سایت

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس