• خانه 
  • تماس  

درد دل های همسر شهید مدافع حرم، شهید هادی باغبانی

17 اسفند 1393 توسط پیشنمازی

وقتی که جایی می رویم که یک بچه با پدرش هست، رضوانه خیلی اذیت می شود. به هم می ریزد. مثلا وقتی مترو می رویم نگاهش را که دنبال میکنم می بینم که دارد یک بچه را با پدرش می بیند. فقط نگاه می کند. بعد از چند دقیقه بهانه گیری های بی دلیلش شروع می شود.
خیلی ها نمی فهمد رضوانه چرا این کار را می کند . می گویند خسته است خوابش می آید یا گرسنه است. ولی من خوب می دانم علت این بی تابی ها جای دیگری است.

چند روز پیش خانواده یکی از دوستانِ هادی مهمان ما بودند و آنها هم بچه های همسن و سال رضوانه داشتند.
رضوانه مثل پدرش آدم توداری است؛ ولی رضوانه فردای آن شب تب کرد و برای اولین بار فقط گریه می کرد می گفت که من بابایم را می خواهم! دلم برای بابایم تنگ شده. اگر بابایم الان اینجا بود دستمال روی سرم می گذاشت تا تب من کم شود…

از آن طرف طاقت گریه های من را هم ندارد و وقتی اشک من درآمد رضوانه گریه اش را قطع کرد و مرا بغل کرد.

رضوانه در این مدت آنقدر مریض شده؛ دوبار دفترچه درمانی اش تمام شده.

شهید هادی تا پیش از این زیاد ماموریت رفته بود ولی ماموریت آخری که یک ماه طول کشید رضوانه تازه به سنی رسیده بود که معنی بابا را فهمیده بود و گاهی دلتنگ بابایش می شد. آنهم که دیگر دیدارشان به قیامت افتاد.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: پیام شهدا لینک ثابت

نظر از: غلامرضایی [عضو] 
  • صدیقه طاهره نوشهر

خدا بهشون صبر بده.

1394/01/04 @ 13:22


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت نرجس«س» ساری

در عرصه خلوص و عبودیت جرعه نوش چشمه معرفتش باشیم

ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فرهنگی
    • معصومین
  • مقام عظمای ولایت
  • اعتقادی
  • بهداشت و سلامت
  • اخبار مدرسه
  • عکس ها
  • ظرائف ولطاف
  • درسهایی ازامام(ره)
  • پیام شهدا
  • دلنوشته ها
  • داستانک
  • همسرداری
  • مناسبت ها
  • پژوهشی
  • دست نوشته طلاب

اوقات شرعی

خبرنامه

آمارگیر حرفه ای سایت

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس