• خانه 
  • تماس  

خدا قوت

01 بهمن 1390 توسط پیشنمازی

بچه ها خسته اما پرشور ، کارشان را ادامه می دادند . سه هزار کیسه شن را باید آماده کرده و به خط انتقال می دادیم . بدلیل وضعیت خاص زمین ، نیسان تا حدمعینی می توانست جلو بیاید . کیسه ها را بعداز پر کردن دست به دست از آب عبور می دادیم تا پشت نیسان چیده شود . نیمه شب بخاطر ابری بودن هوا ،داخل نخلستان خیلی تاریک بود . با اینکه خسته بودم اما بعنوان مسئول لجستیک هم کار

میکردم و هم به بچه ها روحیه می داد م.

باد سردی که می وزید سرمای سخت زمستان را تا عمق استخوانها یمان نفوذ می داد دلم برای بچه ها می سوخت . از بچه های کم سن وسال تا پیرمردهای گردان ، با آن همه خستگی در دل شب مشغول کار بودند .

ذهنم رفت پیش آن دو نفری که در این سوز وسرما داوطلبانه داخل آب ایستاده بودند وکیسه ها را به آن طرف می بردند . گفتم بروم به آنهاهم خدا قوت بگویم .

لب آب که رسیدم اولش باورم نشد اما خوب که دقت کردم هر دویشان را شناختم . شهید صلبی فرمانده گردان وحاج کمیل کهنسال جانشین لشکر ، تا سینه داخل آب ایستاده بودند . پوست صورتشان از سرما می لرزید . برای لحظه ای هم استراحت نمی کردند .

انگار نه انگار که همه ی روز را در خط مقدم با دشمن در گیر بودند .حالا دیگر خستگی ام از بین رفته بود .


راوی : برادر کیانی

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)

موضوعات: ظرائف ولطاف لینک ثابت

نظر از: موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران) [عضو] 
  • معصومیه خواهران قم
4 stars

موفق باشید

1390/11/01 @ 11:49


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه حضرت نرجس«س» ساری

در عرصه خلوص و عبودیت جرعه نوش چشمه معرفتش باشیم

ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فرهنگی
    • معصومین
  • مقام عظمای ولایت
  • اعتقادی
  • بهداشت و سلامت
  • اخبار مدرسه
  • عکس ها
  • ظرائف ولطاف
  • درسهایی ازامام(ره)
  • پیام شهدا
  • دلنوشته ها
  • داستانک
  • همسرداری
  • مناسبت ها
  • پژوهشی
  • دست نوشته طلاب

اوقات شرعی

خبرنامه

آمارگیر حرفه ای سایت

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس