ســـلام بـر شــــمـا
به وبلاگ مدرسه علمیه حضرت نرجس سلام الله علیها خوش آمدید
به وبلاگ مدرسه علمیه حضرت نرجس سلام الله علیها خوش آمدید
فاصله ما تا آرزوها یمان به اندازه فاصله زانوهایمان تا زمین است ، همین که در
پیشگاه خداوند زانوبزنیم ، به آرزوهایمان خواهیم رسید. بهترین آرزوهایت را به
فرشتگان سپردم . نگاهت به آسمان باشد.
یادتان هست که اهل دعــا بودند ،
اهل ادعــا نبودند.
نیایــش داشتند،
نمایــش نداشتند.
حیــا داشتند ،
ریــا نداشتند.
رســم داشتند ،
اســم نداشتند.
دنبال درد بودند ،
دنبال مزد نبودند.
هفته دفاع مقدس هفته ی آنهاست.
برای شادی روح شهدا صـــــــــلوات
شهیدان عزیز ما گشایندگان آن راهی هستند که همه ما باید پیمودن آنرا بر خود هموار
کنیم . درس بزرگ شهیدان عزیز که لحظه ای نباید از آن غفلت شود آنست که جان را و
همه ی آنچه را که برای ما عزیز است ، باید هرگاه لازم شود سپر بلای ارزشهای
اسلامی کنیم.
تکریم شهیدان به آ ن است که این ملت ، هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سرخم
نکند و به وسوسه دشمنان اسلام ، تسلیم نگردد.
برای شادی روح شهدا صلوات
چه احتیاج به عطر است آن پری رو را ؟
به گل ضرور نباشد گلاب
یا رسول الله ! اینک، برابرم خفته ای ، آه ، نه ؛ که تو بیداری وما خفته در بستر غفلت .
چشمانت هنوز نگران جاهلیت قرن بیست و یکم است واین جاهلان چه وقیحانه می
تازند غافل از اینکه نور الهی هرگز خاموش نمی گردد.
عزیزا! مارا از شب جهل به سپیده دانایی مهمان کن .
دستان آلوده مارا بگیر و راه ورسم چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما بیاموز .
امام صادق (ع) فرمودند : مسلمین موظفند در راه پیوستگی و کمک نسبت به نیازمندان کوشا و جدی
باشند ، از عواطف اخلاقی و کمکهای مالی مضایقه نکنند. همچنین در باره تمام طبقات مردم لازم است
جهات عاطفی و اخلاقی را مراعات نمایند.
خدا نمازتون رو قبول کنه ،
خیلی ها هستن یه بدن سالم دارن
ولی دریغ از یک تشکر ساده از پروردگارشون!
قبول باشه …
ما شمالی ها, تو ناز و نعمت بزرگ شدیم
آخه دریا داریم.. جنگل داریم..کوه داریم ..
ماهی و پرنده و برنج و ..(باز هم بگم ؟)
تازه شم ,هوامونم پاکه :) اما..میدونی چیه ؟
همه ی اینا یه طرف ِ دلم .. حــرم ِ آقا اون طرف ِ دلم
شما مشهدیا (!) خوش بحالتون که تو مشهدین..
آرزومه یه روزی بشم خادم الحرمت آقا (!)
اگه لیاقتی در ما نیست .. دلی که هست
ما کم ایم .. شما که بیکرانی
سوال : اگر رود سوی ِ دریا نرود پس کجا رَوَد ؟
برگرفته از کتیبه زهرا ترمه از سایت کلوب
تا نک های دشمن آنقدر به ما نزدیک شده بودند که لوله هایشان از پایین خاکریز دیده می شد. درگیری
به شدت ادامه داشت . بچه ها بعدا چند روز عملیات ، تازه داشتند استراحت می کردند که عراقی ها با
نیروهای تازه نفس ، برای چندمین بار پاتک زدند .
من کمک آرپی چی زن بودم . با هیجان می دویدم ، مهمات می آ وردم وبه بچه ها می رساندم . پریشان
و مضطرب به این سو و آن سو می رفتم .
در همان گیرو دار چشمم به برادر مجروحی افتاد که دو دست و پایش قطع شده بود و خون به شدت از
بدنش فوران می کرد . رنگش به سفیدی گرایید. دیگر کارش تمام بود. با دیدن او حالم دگر گون شد. اما
خودش با درد کنار آمده بود . تبسم بر لب داشت و ذکری را زیر لب زمزمه می نمود . خیلی برایم عجیب
بود . گاهی هم به زور صدایش را بلند می کرد و به بچه هایی که در کنارش بودند روحیه می داد.
حالت او باعث شد احساس کنم چند برابر قدرت پیدا کرده ام . آن برادر مجروح به ما نشان داد که تا
آخرین نفس رزمنده بودن یعنی چه . آنروز بچه ها تا توانستند تانک شکار کردند .
مجموعه ی روز های ماندگار
سید حمید مشتاقی نیا
آقازاده ے بنی هاشمیِ اول ردیفِ اولیاےِ دمِ حیـــدر،مهدےِ موعود
فداے روےِتو،کمتر گریہ کن صاحبِ صیام
میدانم،لابد الان شانہ هایت از غریبیِ علی بہ لرزه افتاده
لابد الان با شال سیاهت بر سر چاه ایستاده اے و یک نفر نیست لبیک ات بگوید
حتماً الان بہ تماشا نشستہ اے نگاهِ بی رمق علی را
میبینی سرش بد زخم برداشتہ و لالہ بر سینہ اش شکوفہ زده؟
میبینی چگونہ یاد میکند دردِ کوفہ و غم هاے زینب اش را؟
اینجا را نشنو حضرت دوران..انگار لبِ طبیب نصرانی،کنار گوشِ حسن است
:
/بیمارتان رفتنی ست،بگوئیدش وصیت کند/
منبع: از پروفایل کاربر “بزم روضه” از سایت کلوب